مهروزمهروز، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

مهروز بانو

زیارت قبول مهروزبانو

و اما زیارت حضرت معصومه و شاه عبدااعظیم مهروز خانمی که حسابی تو حین زیارت این امامزاده معصومه که زیارتش برابر هست با ثواب زیارت امام حسین (ع) همکاری کرد و با ذوق در کنارمون به زیارت و با دقت به آینه کاری و نور در و دیوار نگاه میکرد.   خدای مهربون به چشم های معصوم و دل پاک همه کوچولو های زمین دل همه رو از غصه دور نگهدار انشااله....    اینجا هم که می بینید با کتاب دعا کنار ضریح مطهر ایستاده و ......... فدای دل پاکت نازنینم التماس دعا دختر گلم     اینجا هم با صدرا کنار ضریح ایستاده بودن و خاله سحر موقعیت رو خوب دید و ازشون عکس گرفت       و اما بعد ...
26 ارديبهشت 1392

معلم...

بهترین معلمان با قلبشان آموزش میدهند، نه با کتاب  تقدیم به قلب پرمهر شما : دایی حشمت,خاله جون,بابابهروز,دایی محمد,زندایی سهیلا,زندایی آذر  روزتان مبارک      اوراق زرین تاریخ تربیت سیمای درخشان مربیان نام آوری چون ابراهیم،موسی،عیسی و محمد(ص)،علی(ع)و فاطمه(س)و زینب(س) را بر خود نقش ابدی زده است آنان که با پیکار مقدس خویش حماسه های شکوهمند و جاوید در سازندگی انسان متعهد به وجود آوردند و با تزکیه و تعلم کاخ بلند پایه ی علم و فضیلت را بنا نهاده و پرچم توحید را برافراشتند و امروز شما عزیز گرامی ادامه ی این نهضت عظیم را بر عهده گرفته ای ضمن بزرگداشت خاطره استاد مطهری و گرامیداشت روز معلم برایتان د...
18 ارديبهشت 1392

یاد دوران کودکی مامان و بابا

پیشنهاد میکنم تمامی عزیزانی که به وبلاگمون سر میزنن حتما این پست رو با دقت مطالعه کنن خیلی جالبه کلی از خاطرات گذشته براتون مرور میشه احساستون رو بعد از خوندن این پست برامون تو قسمت نظر بنویسید...        نگاه به گذشته وشکر خدا بچه که بودیم،دوست داشتیم بزرگ بشیم.دوست داشتیم مامان بشیم،بابا بشیم.من که همیشه سنم و بیشتر از واقعی اش می گفتم.کیف می کردم که مثلا بزرگ شده .وقتی 10 سالم بود ازم می پرسیدن چند سالته می گفتم 13 سال...               چه قدر شاد بودیم .خاله بازی میکردیم.یکی مامان می شد، یکی بابا ...کوچیک ترها بچه مون ...
7 ارديبهشت 1392

دخترم با تو سخن مي گويم...

مهروزم، گوهرم   اين شعر از مهدي سهيلي رو تقديمت مي كنم تا آویزه گوشت باشد از امروز تا فرداهاااااااااااااااا   دخترم با تو سخن می گویم گوش کن ، با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر شاخه پر گل این گلزاری من در اندام تو یک خرمن گل می بینم گل گیسو ، گل لب ها ، گل لبخند شباب من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم گل عفت ، گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ گل فردای سپید می خرامی و تو را می نگرم چشم تو آینه روشن دنیای من است تو همان خرد نهالی که چنین بالیدی راست چون شاخه سر سبز ، برومند شدی همچو پُر غنچه درختی ، همه لبخند شدی دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل...
7 ارديبهشت 1392

سال نو مبارک

  آفرین جان آفرین پاک را آن که جان بخشید و ایمان خاک را به نام خدای بهار آفرین بهار آفرین را هزار آفرین به جمشید و آیین پاکش درود که نوروز  از او مانده در یادبود فرا رسیدن عید باستانی نوروز رو به تمامی دوستهای مهربون و عزیزمون تبریک میگیم. امیدواریم سالی سرشار از خیر و برکت در انتظارتون باشه. نوروزتان پیروز   راستی یادتون نره پست مخصوص عید نوروز مطلب و اما سال 92 مهروز بانو   ...
7 ارديبهشت 1392

بازم تاخییییییییییییر

سلا، سلام، سلام    سال نو  دوستهای وبلاگیمون مبارککککککککک     از اونجایی که  تصمیم داشتیم روز شمار تعطیلات و جشن باستانی نوروز رو تند تند و به روز آپ کنیم   خیلی خیلی با تاخیر اومدیمممممم    البته پست مخصوص نوروز92  مهروز خانمی ما  خیلی وقته اماده شده منتظر رضایت مامان معصومه بودیم، یکم با تاخیر داخل وبلاگش میگذاریممممممم منتظرمون باشید.   ...
2 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهروز بانو می باشد